ماجرای خبرنگاری که ناخواسته پرستار کروناییها شد + تصاویر
تمام طول مسیر فحش و لعنت میدادم، فشارم افتاده و صورتم مثل گچ سفید شده بود، اما مگر آن بیرحمها کوتاه میآمدند.
تمام طول مسیر فحش و لعنت میدادم، فشارم افتاده و صورتم مثل گچ سفید شده بود، اما مگر آن بیرحمها کوتاه میآمدند.
تمام طول مسیر فحش و لعنت میدادم، فشارم افتاده و صورتم مثل گچ سفید شده بود، اما مگر آن بیرحمها کوتاه میآمدند.
حاجیه خانم فلاحی میگوید وقتی فاطمه از آیههای قرآن حرف میزد دوست داشتم ساکت بنشینم و به حرفهایش گوش کنم.